اولین شراره های آتش کین دشمن در کناره غدیر تولد یافت. آن زمان که علی (ع) بر ساقه بازوان پیامبر شکفت، دانه های خشم در خاک دل دشمن، سرباز کرد. پیامبر، شاید سخن تازه ای نگفت، سرّ مکنونی را فاش نکرد و راز سر به مهری را نگشود. آنچه را که به رمز و کنایه در اینجا و آنجا فرموده بود با جامهای شفاف صراحت به گوش تک تک مردمان ریخت، همه مردمان. و این برای دشمن سنگین بود و شکننده. ممکن بود«انت منّی بمنرلة هرون من موسی الا انّه لانبی بعدی» را که همه کس نشنیده بود، به تعبیری دیگرگونه قلب کرد.
عید سعید غدیر عید بزرگی است که هر مسلمانی از یاد آن به شوق می آید و دلش از عشق به خدا و اولیائش به وجد آمده و نشاط و شادابی را در بیت خاندان پیامبر جستجو می کند و بر تمسک به ولایت امیرمومنان علی علیه السلام افتخار می نماید لکن باید توجه داشت که این یک روی سکه است و این نوشتار در صدد پرداختن به عمق ماجرا می باشد.
سروده «انّ مثل اهل بیتی کسفینة نوح» را به آهنگی دیگر نواختن یا به بیغوله های فراموشی مقدور می نمود. اولین اسلام آورنده بودن علی را و اولین مأموم پیامبر بودن او را پوشیده نگاه داشتن میسور می نمود.لوح محفوظ، کتاب مبین، قرآن ناطق، امام مبین، رحمت واسعه و ... که همه را پیامبر به علی تعبیر کرده بود، می شد آنچنان در پرده تحریف پیچید، که نافذترین دقتها هم حتی دریافتشان را نتواند.
شان نزولی دیگرگونه جعل کردن بر سوره «هل اتی» که هدیه خداوند بود به علی و جبرئیل این هدیه را با بالهای امانت خود حمل کرده بود و پیامبر با دستهای عصمت خویش آن را بر قلب علی نشانده بود، محال به نظر نمی رسید و ... شاید می شد همه آنچه را که پیامبر امین خداوند در شءن علی سلام الله علیه فرموده بود، در پشت ابرهای نفاق و کینه و شرک پنهان کرد. لیکن این دم آخری در این حج واپسین، این کلام آخرین در حضور نمایندگان خواه و ناخواه تمامی مردم روی زمین انکار کردنی نبود. پوشیدنی و تحریف کردنی نبود.
روشن بیان کرده بود پیامبر به روشنای روز- به همان روشنی که دستها بر پشمها حایل می کردند که از تشعشع مستقیم آفتاب در امانش نگاه دارند.اول از صداقت و امانت خویش پرسیده بود و همگان سر بر آستان صداقتش ساییده بودند.و بعد اعتراف گرفته بود بر ولایت خویش، و همگان مقر آمده بودند که از خویش بر خویش اولی تر پیامبر است. پس از اثبات صریح و مکرر منزلت خویش در میان مردم، علی را بر گلدسته دست خویش نشاند و کلام آخر... اتمام و اکمال دین که:
آنچه من بر شما بوده ام، از این پس علی بر شماست.هر که به کشتی نبوت من درآمده است، اینک در ساحل امامت علی پیاده شود وگرنه بی تردید غرقه می گردد. آمده بودم که از ظلمت وارهانمتان و اینک خورشید در دستهای علی است.
آمده بودم که از عذاب الهی بترسانمتان، بترسید از خیانت به علی. آمده بودم که راه بهشت را بنمایمتان، پا جای پای علی بگذارید.آمده بودم که دین را بیاورم، صراط مستقیم، صراط علی است، دین، علی است به تمامه. علی مظهر اَتَم واَکمل دین است. راه، با علی هدایت است و بی علی ضلالت.
سخن تمام و... نیز رسالت من. «الیوم اکملت لکم دینکم...» و این برای دشمن سنگین بود و شکننده، دشمن به اینجا رسید که: تا غروب خورشید پیامبر، دندان بر جگر باید نهاد و در ظلمت فقدان او دست به کار استمرار شب می باید شد. و ... چنین شد. لیکن شب به اراده شب پرستان نمی پاید و خدا جهان را بی روشنی، بی نور، بی خورشید، بی حجت رها نمی کند. پس چه باید کرد؟!
حال که وجود خورشید حجت ناگزیر است و لامحاله، و در روز روشن ولایت، از دیوار آگاهی مردم بالا نمی توان رفت و همت به سرقت گنج ایمانشان نمی توان گماشت، تنها دو کار می توان کرد:یا خورشید را زندانی سکوت باید ساخت یا چشم و دل مردم را از نور فرو باید بست. مردم را کور باید کرد... و اگر این هر دو شد که غایت مطلوب است و نهایت مأمول.
و این هر دو شد، هم علی خانه نشین شد و هم پرده های سیاه جهل و کفر و نفاق، چشم دل مردم را پوشاند که این هر دو بی دیگری نمی شد.اگر مردم زندانی جهل خویش نبودند، علی را به زندان انزوا تاب نمی آوردند و بالعکس اگر موجودیت اسلام تهدید نمی شد و علی را مجال شمشیر برافراشتن بود، هیچ پرده جهل و کفر و نفاقی بر هیچ چشم و دلی نادریده نمی ماند.
اما با این دو مصیبت عظمی- خانه نشینی خورشید و سیاه دلی مردم- اسلام غریب شد و آرام آرام آن دشنه ها که در کارگاه انکار غدیر، ساخته و پرداخته شده بود، از نیام خباثت درآمد و مهیای قتل آل الله شد. با اولین ضربه، عرش و فرش به لرزه درآمد، فرق امید شکافته گشت و خون یاس، محراب مظلومیت را پوشاند. با دومین ضربه، امام حسن و با سومین و چهارمین... امام حسین عصاره مظلومیت تاریخ به خون نشست و منکران غدیر و خفاشان ولایت گریز، حضور ممتد و مستمر شب را جشن گرفتند.و از آن پس تاکنون و تا قیام قائم آل محمد آنچه تعدی و ستم بر اسلام و اسلامیان رفته و می رود، همه به دست نوادگان و اخلاف همان کودک انکاری است که در غدیر زاده شد.
پرسش مهم اینست : چه رابطه ای بین غدیر و عاشورا وجود دارد؟
غدیر واژه ای است مظلوم که شیعیان آن را عید بزرگی می دانند اما باید برای داستان غدیر خون گریست .
آیا مسلمانان با همه اختلافات ، در اینکه واقعه غدیر اتفاق افتاده تردیدی دارند؟
آیا در قرآن کریم ابلاغ امامت امیرالمومنین علی علیه السلام بعنوان اتمام رسالت ذکر نشده است ؟
اطلاع رسانی ولایت مولای متقیان در آخرین حج پیامبر اکرم چه معنایی می تواند داشته باشد ؟
مگر همه برای بیعت با خلیفه تعیین شده از جانب خدا باحضور رسول گرامی اسلام از یکدیگر سبقت نمی گرفتند ؟
پس چرا بیعت شکنی ؟ پس چرا تخلف از میثاق ؟ پس چرا فراموشی غدیر ؟
بین غصب خلافت پیامبر و شهادت ام ابیها حضرت زهرا سلام الله علیها زمان چندانی نبود ولی از غدیر تا عاشورا حدود نیم قرن طول کشید ، در این فاصله زمانی مسلمانان بکلی دگرگون شدند ، اگر روز نخست غصب خلافت ، خواص جامعه از اسلام روی گرداندند ، در محرم سال 61 هجری قمری توده اجتماع هم بواسطه همراهی با ظالمان از نور ایمان تهی گشته راه شقاوت را برگزیدند.باید بپذیریم ایمان آوردن دشوار نیست ، پاسداری از ایمان سخت است زیرا شیطان حضور ایمان را برای عصیان خدای متعال مانعی جدی و اساسی می داند وهمه وسوسه هایش را برای ازبین بردن آن بکار می گیرد .
ایمان یعنی پذیرش ولایت خدای متعال :** الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات **اما کفر یعنی خروج از حاکمیت امام معصوم و قبول ولایت طاغوت بنابراین انسانهایی که تحت ولایت و حکومت خدای متعال هستند از ظلمت نفس بسوی نور هدایت و رستگاری در حال حرکتند والبته این حکومت باید توسط خداوند به اهلش واگذار شود و غدیرخم میعادگاه اهل ایمان با جانشینان خدا در زمین است اما آنان که کفر ورزیدند و ایمان خویش را تباه ساختند پس بجای ولایت خدا ، اولیاء خود را طاغوت قرار داده و از ولایت امیرالمومنین و فرزندان معصوم و امامان تعیین شده از جانب خدای متعال خارج گردیدند و این همان خروج از نور بسوی ظلمت است که فرجام تلخش واقعه خونین عاشورا خواهد بود
:: برچسبها:
غدیر،تجلی ولایت و امامت